- 3420
- 1000
- 1000
- 1000
حاضرجوابی بلبل
باغبانی خوش سلیقه باغی سبز و خرم داشت. او بسیار پر انرژی بود و برای همین دوستانش به او پیر زنده دل می گفتند.
پیر زنده دل در باغش گل سرخی داشت که خیلی دوستش داشت. با خود می گفت: بلبل ها حق دارند که این قدر عاشق گل هستند.
یک روز صبح که باغبان در باغ قدم می زد دید که بلبلی روی شاخه ی گل سرخ نشسته و سرش را در گلبرگ ها ی گل فرو کرده بود و از همنشینی گل خوسحال بود اما گلبرگ های گل پر پر می شدند.
فردا هم همین طور گذشت. باغبان از دیدن این صحنه بسیار غمگین شد ...
پیر زنده دل در باغش گل سرخی داشت که خیلی دوستش داشت. با خود می گفت: بلبل ها حق دارند که این قدر عاشق گل هستند.
یک روز صبح که باغبان در باغ قدم می زد دید که بلبلی روی شاخه ی گل سرخ نشسته و سرش را در گلبرگ ها ی گل فرو کرده بود و از همنشینی گل خوسحال بود اما گلبرگ های گل پر پر می شدند.
فردا هم همین طور گذشت. باغبان از دیدن این صحنه بسیار غمگین شد ...
از ایرانصدا بشنوید
این داستان برای بچه های سالهای ابتدایی دبستان مناسب است
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان